کتاب کتابخانه نیمه شب اثری از مت هیگ، نویسنده معروف، یک داستان جذاب است که خواننده را به تأمل در مواجهه با “اگر”ها و تصمیمات مختلف در زندگی میکشاند. این اثر، با شیوهنویسی آسان و جذاب مت هیگ، نمایشی از زندگیهای متفاوتی را به خواننده ارائه میدهد.
در رمان “کتابخانه نیمه شب”، داستان دختری به تصویر کشیده میشود که در لحظات سخت زندگیاش با شکلها و مسیرهای مختلف زندگی آشنا میشود. او هر بار که یک کتاب را باز میکند، شاهد زندگی جایگزین خود در مسیرهای مختلف میشود. این داستان احساسات او را در زمانها و مکانهای متفاوت نشان میدهد و این امکان را به او میدهد که نتایج مختلف تصمیمگیریهایش را ببیند.
کتاب “کتابخانه نیمه شب” با ترجمهٔ محمدصالح نورانی زاده، از سوی انتشارات کتاب کوله پشتی به بازار عرضه شده است. این نسخه الکترونیکی کتاب با فرمت epub در طاقچه قابل دانلود است و این فرمت نسبت به pdf امکانات بیشتری را برای خوانندگان ارائه میدهد.
داستان در هر فصل از کتاب، دختر به سفری در زمان میرود و در هر زندگی جایگزین خود تصمیمات مختلفی را تجربه میکند. او میتوانسته با انتخابهای دیگری، زندگی متفاوتی داشته باشد. از شناگری تا یخچالشناس و از آشپز تا خواننده، دختر در هر دنیای جدیدی با تصمیماتی مختلف روبهرو میشود.
“کتابخانه نیمه شب” با سبک نوشتاری ساده و جذاب مت هیگ، باعث مشاهده احساسات و حسرتهای جهان داخلی خواننده میشود. این اثر نشانگر این است که چگونه در مواجهه با اتفاقات و تصمیمات مختلف، حسرت زندگیهای از دسترفته و رویاهای فراموششدهای در دل ما زنده میماند.
با تمرکز بر روی رویاها، این کتاب به خواننده این امکان را میدهد که در زمینه تأمل و تفکر درباره تصمیمات زندگی خود عمیقاً فعالیت کند. “کتابخانه نیمه شب” یک تجربه خواندن جذاب و الهامبخش است که با داستانی منحصر به فرد و ایدههای ناب انسانی، خواننده را به فکر وا میاندازد و احساساتی غنی و پرمعنا را به او ارائه میدهد.
راجب مت هیگ، نویسنده کتاب کتابخانه نیمه شب
مت هیگ، نویسنده و روزنامهنگار انگلیسی است که به خاطر کتاب بسیار موفق خود به نام “کتابخانه نیمه شب” در ایران شناخته میشود. او خود با بیماری افسردگی مبارزه کرده و تجربه شخصی خود را در زمینهی افسردگی به تبدیل کتابخانه نیمه شب کرده است.
مت هیگ در ۳ جولای ۱۹۷۵ در شفیلد، انگلستان متولد شد. او تحصیلات خود را در دانشگاه هال در زمینههای زبان انگلیسی و تاریخ گذرانده و هماکنون به فعالیت در زمینه نویسندگی و روزنامهنگاری مشغول است. هیگ با آندرا سمپل ازدواج کرده و دو فرزند به نامهای اوسکار و ایزابل دارد. او و همسرش تصمیم گرفتهاند که فرزندانشان را در خانه آموزش دهند.
تجربه مت هیگ با افسردگی در سن بیست و چهار سالگی آغاز شد و به شدت افزایش یافت. این مشکل به حدی شدت گرفت که او را به لبه فروپاشی روانی رساند. هیگ تا حدودی که به مرز خودکشی پیش رفت اما در نهایت موفق به غلبه بر این بیماری شد. با این حال، او هنوز نیز با اضطراب مواجه است. تجربیات او با این بیماری، الهامبخش آثار او شده است.
وبسایت رسمی مت هیگ به او امکان ارتباط با مخاطبان و بحث درباره آثارش را میدهد. اگر تمایل دارید بیشتر در مورد او، کتابها و فعالیتهایش بدانید، میتوانید به وبسایت matthaig.com مراجعه کنید. این وبسایت منبع خوبی برای درک عمیقتر از زندگی و آثار مت هیگ میباشد.
بخشی از متن کتاب کتابخانه نیمه شب
طبقات کتاب دو سمت نورا شروع به حرکت کردند. زاویههایشان عوض نمیشد. فقط افقی میلغزیدند و جابهجا میشدند. این احتمال هم بود که اصلاً طبقات حرکت نمیکنند و این کتابها هستند که جابهجا میشوند. اصلاً هم مشخص نبود که چرا یا حتی چگونه. هیچ ابزار و وسیلهای دیده نمیشد که این کار را انجام دهد. صدایی به گوش نمیرسید و کتابها هم از انتها یا ابتدای طبقات بر زمین نمیریختند. کتابها بر اساس اینکه روی کدام طبقه قرار داشتند، با سرعتی متفاوت میلغزیدند، اما هیچکدامشان خیلی سریع حرکت نمیکردند.
چه اتفاقی داره میافته؟
چهرهٔ خانم الم در هم رفت. قامتش را صافتر کرد، چانهاش را داخل برد، قدمی بهسمت نورا رفت و دستهایش را در هم گره کرد. «وقتشه که شروع کنی، عزیزم.»
«اگه اشکالی نداره، این رو بپرسم. چی رو شروع کنم؟»
«هر زندگی میلیونها تصمیم رو شامل میشه. بعضی از این تصمیمها بزرگ هستن و بعضی کوچیک. اما هر بار که تصمیمی گرفته میشه، نتیجه تغییر میکنه. تغییری جبرانناپذیر که بهنوبهٔ خودش موجب تغییرات دیگهای میشه. این کتابها دریچهای هستن به تمام زندگیهایی که تو میتونستی تجربه کنی.»
«چی؟»
«تعداد زندگیهایی که میتونی داشته باشی بهاندازهٔ احتمالاتیه که توی عمرت داری. توی بعضی زندگیها انتخابهای متفاوتی میکنی و اون انتخابها نتایج متفاوتی رو ایجاد میکنن. اگه فقط یه کار رو متفاوت انجام داده بودی، داستان زندگیت متفاوت میشد. همهٔ اون زندگیها هم توی کتابخونهٔ نیمهشب وجود دارن. همهشون درست بهاندازهٔ این زندگی واقعیان.»
«یعنی زندگیهای موازی؟»
«نه همیشه. بعضیهاشون بیشتر… متقاطع هستن. خب، دوست داری زندگیای رو تجربه کنی که میتونستی داشته باشی؟ دوست داری کاری رو متفاوت انجام بدی؟ چیزی هست که بخوای تغییرش بدی؟ کار اشتباهی کردهٔ؟»
جوابش آسان بود. آره. همهچیز…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.