کتاب کیمیاگر نوشته پائولو کوئیلو، داستان سانتیاگو، یک چوپان جوان، که در جستجوی معنا و هدف زندگی خود، از سرزمین خود به سفرهایی در سراسر جهان میرود، را دنبال میکنیم. این کتاب، یکی از پرفروشترین آثار نویسنده برزیلی است و با دریافت جوایز متعددی به شهرت رسیده است.
سانتیاگو، از زادگاه خود را ترک کرده و به نزدیکی اهرام مصر میرود به دنبال یافتن یک گنج مدفون. نویسنده با سبکی نزدیک به داستانهای شرقی، داستان سفر و کاوشهای انسان در جستجوی معنا و هدف در زندگی را به تصویر میکشد.
در این مسیر، سانتیاگو با شخصیتهای متنوعی آشنا میشود از جمله یک زن کولی، یک مرد خودمانی که خود را پادشاه میداند، و یک کیمیاگر. این شخصیتها به عنوان هدایتکنندگان سفر سانتیاگو در مسیر جستجویش حضور دارند. نویسنده با استفاده از جملات کوتاه و پرمعنا، داستان را زیبا و احساسی روایت میکند.
پائولو کوئیلو در کتاب “کیمیاگر” به خوانندگان خود این مفهوم را القا میکند که اگر دارای هدفی در زندگی هستند، باید به آن پایبند بمانند و تا آن را به دست نیاورند، تلاش کنند. او از طریق داستان سانتیاگو، احساسات مختلفی از جمله اشتیاق، ترس، تنهایی، عشق و حتی شکست را به تصویر میکشد. اما سانتیاگو به عزم و اصرار خود ادامه میدهد و در مسیرش پیش میرود.
پائولو کوئیلو در این اثر از زندگی روزمره الهام گرفته و با تخیل شروع به نقد و بررسی آن میکند. اما پیش از پایان داستان، خواننده متوجه میشود که آنچه ابتدا ممکن نمیپنداشته، در نهایت تحقق پیدا میکند. سانتیاگو نمادی است از تمامی انسانهایی که برای دستیابی به اهداف خود تلاش میکنند، حتی اگر دیگران آن را ممکن نپندازند.
معرفی پائولو کوئیلو، نویسنده کتاب کیمیاگر
پائولو کوئیلو، نویسنده برزیلی با زندگینامهای عجیب و پرماجرا، تبدیل به یکی از نامهای برجستهٔ ادبیات جهان شده است. سرگذشت وی چنان غریبه و داستانی به نظر میرسد که گویا مبنای آن یک رمان خیالپرداز از دست نویسندهای است.
پائولو کوئیلو در سال ۱۹۴۷ در برزیل به دنیا آمد و در خانوادهای مذهبی بزرگ شد که به کودکان امکان انتخاب و آزادی به کمترین حد ممکن میرساند. فضای خانوادگی برای او تاریک و سخت بود. وقتی هنوز نوجوان بود، به دلیل سرکشی از مدرسهٔ مذهبی اخراج شد و این ماجرا منجر به بستری شدن او در بیمارستان روانی شد.
با ورود به دانشکدهٔ حقوق، کوئیلو به نتیجهای مناسب نرسید و روح سرکش و آزادیطلبیاش باعث شد که از مسیرهای رسمی زندگی خود منحرف شود. او سر به سفرهایی در کوهستان و بیابان زد و به سبک هیپی زندگی کرد. اما تجربیات زندگی او فراز و نشیبهای فراوانی را به همراه داشت. او به دلایل سیاسی بازداشت شد و زندگیاش با سختیها و مشکلات زیادی همراه شد.
این تجارب زندگی گوناگون و عجیبوغریب کوئیلو پس از مدتی به مواد اولیه تبدیل شدند تا داستانهای جذاب و فراوانی را خلق کند. او هم اکنون یکی از نویسندگان مشهور جهان بهشمار میآید و حتی کسانی که با دنیای ادبیات زیادی آشنا نیستند نیز نام او را شنیدهاند.
آثار بسیاری از کوئیلو به چاپ رسیده است که از مهمترین آنها میتوان به “خاطرات یک مغ”، “کیمیاگر”، “بریدا”، “کنار رود پیدار نشستم و گریه کردم”، “کوه پنجم”، “مبارزان راه روشنایی”، “ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد”، “یازده دقیقه”، “هستی”، “زهیر”، “برنده تنهاست” و غیره اشاره کرد. این آثار نه تنها داستانهای فصلنامه زندگی او را نقل میکنند بلکه به عمق و تأثیرگذاری زیبایی از جهان او ارائه میدهند.
بخشی از متن کتاب کیمیاگر
جوان چوپان، ناامید از خانهی آن پیرزن خارج شد و با خود عهد کرد که دیگر هرگز به خوابها اهمیتی ندهد. همچنین به خاطر آورد که باید در طول روز به چند کار برسد؛ به دکان بقالی رفته و مقداری مواد غذایی خریداری کند. کتابش را با یک کتاب قطورتر مبادله کرده و بر روی نیمکتی در میدان اصلی شهر بنشیند تا نوشیدنی تازهای را که خریداری کرده بود، امتحان کند. چرا که روز گرمی بود و او موفق میشد کمی بدن خود را خنک کند. گوسفندان در دروازهی ورودی شهر و در اصطبل یکی از دوستان جدیدش بودند. او با مردم بسیاری در آن اطراف آشنا بود و به همین خاطر بود که مسافرت را بسیار دوست داشت.
او همیشه دوستان جدیدی به دست میآورد و نیازی نداشت تا تمام وقتش را با زندگی مداوم با آنها بگذراند. آنچه که در مورد صومعه اتفاق میافتاد معمولاً به این امر منتهی میشود که آنان به بخشی از زندگی ما تبدیل میشوند. در آن صورت، اگر خودمان را براساس آنچه که دیگران از ما میخواهند تغییر ندهیم، آنان ما را به باد انتقاد میگیرند. چراکه مردم فکر میکنند بهدرستی میدانند که دیگران چگونه باید زندگی کنند. حال آنکه، هر یک از آنان نمیدانند، خودشان چگونه باید زندگی کنند.
همانند آن زن تعبیرکنندهی خوابها که نمیدانست چگونه آنها را به واقعیت تبدیل کند. از آنجا که، با کارگاه بازرگان سه روز فاصله داشت، تصمیم گرفت قبل از آنکه با گوسفندانش به سمت صحرا حرکت کند، منتظر بشود تا کمی آفتاب فروبنشیند…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.