کتاب هنر ظریف بی خیالی اثری از مارک منسون نویسنده مشهور آمریکایی است که به خواننده یاد آوری میکند که چگونه چیزهای منفی را از ذهن خود حذف کند و با پذیرش شکست ها به سمت موفقیت حرکت کند.
مارک منسون در این کتاب ما را به این فکر میاندازد که چگونه با پذیرفتن شکستها و بازنشستگی از دغدغههای اضافی، میتوانیم زندگی موفقی داشته باشیم. وی زندگی خود را به عنوان یک سفر پراز چالش و آزمایشهای زندگی کتابهایش نقل کرده و از خواننده خواهان است که با این دیدگاه به زندگیشان نگاه کنند.
همهی ما انسانها به دنبال یک زندگی راحت و پرمعنا هستیم و به دنبال تحقق آرزوها و اهدافمان میرویم. این همان دلیلی است که گاهی به هدف نمیرسیم، زیرا به دنبال راحتی بیشازحد هستیم. منسون به ما یادآوری میکند که موفقیت به معنای تعریف شدهی ما نیست و اینکه آیا زندگیمان به اندازه کافی معناپرستی دارد یا خیر.
او اظهار میکند که باید آموخته باشیم از چیزهای منفی که در زندگی رخ میدهد، درس بگیریم و از آنها برای رشد و توسعهی شخصی استفاده کنیم. برخی از تصمیماتی که بر اساس انتظارات غیر واقعی اتخاذ میشوند، میتوانند ما را به سمت شکست ببرند. از این رو منسون توصیه میکند که به جای فرار از چالشها، با آنها روبرو شویم و از تجارب تلخ نهایت استفاده را ببریم.
وی به ما یادآوری میکند که زندگی همیشه مختلف از تصورات ماست و انتظارات زیادی ممکن است موجب ناامیدی شود. به جای تمرکز بر انتظارات مثبت غیر واقعی، منسون ما را به سمت مشغولیتهای فکری کمتر و قبول واقعیتهای زندگی هدایت میکند.
علاوه برآن مارک منسون به خوانندگانش آموزش میدهد که چگونه با کاستن از تعداد زیادی دغدغه و انتظارات غیر واقعی، زندگی را با فروتنی و واقعگرایی بپذیریم. او با مثالهای زندگی شخصی و تجربیات خود، به ما نشان میدهد که مواجهه با مواقع دشوار و پذیرفتن آنها، میتواند به رشد و پیشرفت شخصی منجر شود.
درباره نویسنده کتاب هنر ظریف بی خیالی
مارک منسون، نویسنده وبلاگنویس آمریکایی، با کتابهای خود، جلوهای جهانی پیدا کرده و در ایران نیز به دلیل محبوبیت و فهم ساده و مفهوم آثارش، ترجمههای متعددی از آثار او منتشر شده است. پیش از ورود به عرصه نویسندگی، بهعنوان یک بلاگر محبوب فعالیت میکرد و در زمینههای فرهنگ، روابط انسانی، بهبود مهارتهای ارتباطی، و تصمیمگیری محتواهای مفید ارائه میداد.
منسون در تگزاس متولد شد و در دوران نوجوانی و جوانی، تلاشهای گوناگونی در رشتههای مختلف انجام داد. او از دانشگاه بوستون با مدرک علوم مالی فارغالتحصیل شد، اما در این حوزه به موفقیت مطلوب نرسید. پس از فارغالتحصیلی، با راهاندازی یک وبلاگ، به نوشتن پرداخت و محتواهای خود را به اشتراک گذاشت. نظم و استمرار در نوشتن به سرعت مخاطبان بسیاری را جذب کرد و وبلاگ او به بیش از یک میلیون دنبالکننده رسید.
تلاشهای مداوم منسون در نوشتن، به سرعت به موفقیتهای بزرگی منجر شد و در سال ۲۰۱۵، مدرسهی آنلاین خود و برند شخصی را ایجاد کرد. او در این مدرسه کارگاهها و دورههای ویدیویی را ارائه داد و افرادی که از نوشتههای او بهرهمند شده بودند، میتوانستند با پرداخت هزینههای مشخص از این دورهها بهرهمند شوند.
آثار خودیاری منسون به بیش از ۶۵ زبان جهان ترجمه شده و میزان فروش بالایی را در سراسر دنیا به دنبال داشته است. کتابهای او در ۱۶ کشور به عنوان پرفروشترینها شناخته شدهاند. از جمله تحسینهای او، لقب “خواندهشدهترین کتاب غیرداستانی” در سال ۲۰۱۷ از سایت آمازون را به خود اختصاص داد.
منسون با انتشار مقالات در رسانههای برجسته مانند “گاردین”، “تایم مگزین”، “نیویورک تایمز” و “نیویورک پست” نیز شناخته شده است. او به عنوان یک نویسنده پرفروش و موثر با دستاوردهای بیشمار در دنیای نویسندگی شناخته میشود و همچنین به عنوان یک شخصیت محبوب در رسانههای تلویزیونی مانند “سیانان”، “بیبیسی” و “فاکس نیوز” حضور داشته است.
بخشی از متن کتاب هنر ظریف بی خیالی
حدود 2500 سال پیش، در دامنههای رشته کوه هیمالیا و نپال کنونی، پادشاهی در قصری بسیار زیبا زندگی میکرد و قرار بود صاحب پسری شود. پادشاه برای پسرش نقشههای بزرگی در سر داشت. او میخواست که زندگی پسرش عالی و بینقص باشد. پادشاه نمیخواست که پسرش حتی برای لحظهای درد بکشد و طعم رنج را حس کند. او میخواست تمام نیازها و خواستههای پسرش را در لحظه برآورده کند.
پادشاه در اطراف قصر دیوارهای بلندی کشید و امکان دیدن دنیای بیرون از قصر را از شاهزاده گرفت. او پسرش را در ناز و نعمت بزرگ کرد و او را در دریایی از غذاهای لذیذ و هدایای زیبا غرق کرد و برای او خدمتکارانی گرفت که نیازهای او را برایش به اجابت میرساندند و همانطور که برنامهریزی شده بود، آن پسربچه در از ظلم و ستمهایی که در حق مردم عادی میشد بیخبر ماند.تمام دوران کودکی پسر به همین شکل سپری شد، اما با وجود وفور نعمت و ثروت بیپایان، شاهزاده به جوانی ناراضی تبدیل شد. به زودی تمامی تجارب او پوچ و بیارزش به نظر رسیدند. مشکل آن جا بود که مهم نبود پدرش چقدر به او میرسید، با وجود این هیچکدام از آن چیزها برایش کافی نبود و به نیازهایش پاسخ نمیداد.
بنابراین یک شب، شاهزاده بهطور پنهانی از قصر خارج شد تا ببیند چه چیزی در ورای آن دیوارهای بلند وجود دارد. او با خود خدمتکاری را به همراه برد تا روستا را به او نشان دهد و با دیدن آنچه که دید وحشتزده شد.
برای اولین بار در زندگیاش، شاهزاده، رنج کشیدن انسانها را دید. او آدمهای بیدار، سالمندان، افراد بیخانمان، مردم دردمند یا حتی انسانهای در حال مردن را دید…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.